-[ تنهاترین تنها ]-
تصمیم آخر
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
نیست...
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست
می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت ، توی فنجانی که نیست
باز می خندی وَ می پرسی که : حالت بهتر است ؟
باز می خندم که : " خـــــیلی " ... گرچه ... می دانی که نیست !
شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت ، می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست ؟
وقتِ رفتن می شود با بغض می گویم : نرو ...
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست
.
.
.
رفته ای و بعدِ تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی ... کار آسانی که نیست
" بی تا امیری نژاد "
یک لحظه سکوت
یک لحظه ســـــــکوت ... برای لحظه هایی که خودمان نیستیم
لحظه هایی هستند که هستیم
اما خودمان نیستیم
انگار روحمان می رود
همان جا که می خواهد
بی صدا ... بی هیاهو ...
همان لحظه هایی که راننده آژانس می گوید : " رسیدین خانم "
فروشنده می گوید : " باقی پول را نمی خواهی ؟ "
راننده تاکسی می گوید : " صدای بوق را نمی شنوی ؟ "
و مادر صدا می کند : " حواست کجاست ؟ "
ساعت هایی که شنیدیم و نفهمیدیم
خواندیم و نفهمیدیم
دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ بار دهم تکرار شد
هوا روشن شد ... تاریک شد ...
چایی سرد شد ... غذا یخ کرد ...
در یخچال باز ماند و در خانه را قفل نکردیم
و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه
و کی گریه هامان بند آمد
و کی عوض شدیم
کی دیگر نترسیدیم
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم
و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم
و موهای سرمان سفید
و از آرزوهایمان کی گذشتیم ؟ !
" یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم "
دل نامه...
واحد دلتنگی
چک کردن صحفش بر دقیقه!
وقتی که عمدا دلتنگ میشی و صفحشو چک میکنی و باخوندن پست های قبلیش اشکت بیشتر از پیش سرازیر میشه
وقتی همه نامردی و بی معرفتی هاش جلو چشمات رژه میرن و تو نمیتونی خودتو نجات بدی
خودتو برداری و بری و این قائله رنج آورو تحمل نکنی
وقتی که نمیتونه بین کسی که همه زندگیشو گذاشت تا ببیندش و کسی ک دیدن اون براش عادیه رو تشخیص بده ترجیح میدی بمیری تا این درد کشنده رو تحمل نکنی
وقتی ک نمیبینه بخاطرش از چیا گذشتی و با همون سنگی ک به سینه میزدی یه روز به زمین انداختدت
وقتی ک دوسش داری و همزمان ازش متنفری
وقتی ک همه و همه ی نامردی هاشو با اشک فراموش میکنی و بهش فرصت میدی چون هنوزم دوستش داری
نای دل من مال کسیه که همه چیزمو گذاشتم تا ببینمش همه چیزمو دادم تا براش جشن بگیرم...
شاید این حرفای من ذره ای از هزاران کارایی ک بخاطر علاقم کردم نیست....
حرفامو قورت دادم تا فکرنکنه عمدا میگم فلان کردم که بخوام فیلم بازی کنم
اما اون....روی همه چی چشماشو بست و ازخودش فقط اشک و یه مشت خاطره ی زهرماری و مسموم گذاشت
یه خنجر از پشت شکسته
یه قلبی که سومین ماجرای تلخشو پشت سرگذاشت و حالا
میگن هرچقدر عمق فاجعه بیشتر باشه، بیشتر لالت میکنه
غیر ازاینه که سر جلسه امتحان از شدت اشک چشمات تار شه و برگت خیس؟؟
کاش تو این رنجی ک برای فراموش کردن یکی که بود و الان نمیخوام باشه
یه راهی بود تا میفهمید عمق فاجعه از کجا آب میخوره راهی که بتوتم به خود سابقم برگردم
کاش وقتی میخواست تو رو با کسی مقایسه کنه ترجیح نمیداد تو رو ناراحت کنه و اونو خوشحال
کاش این مدت کم ک پیشم بود....
کاش ....کاش....کاش....
پدر عزیزم کاش بودی و میدیدی چه حالو روزی دارم
هنوزم دستای گرم و صورت مهربونتو یادمه
هنوزم یادمه این نبود تو بود که منو به این روز دچار کرد....
پدر و مادر عزیزم دلم بی نهایت برای بچگیم
برای روزای کنارشما بودن تنگ شده
برای روزایی که این لعنتی رو دوست نداشتم
روزایی ک خودم بودم
نه کسی که هرلحطه بفکر کسیه که نگاشم نمیکنه و هیچوقت نمیتونه دردی ک رو دلم گذاشته رو جبران کنه
وقتی که هزار بار بخشیدی و باز بدتر از هروقتی خوردت کرد....
چه ماجرای عجیبه! دوست داشتن و دوست داشته شدن...
پ.ن: "که نمیدونم مخفف چیه!"
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
چشم پوشید و گذشت و رفتن جان را ندید...
ازطرف دوستت "د"
نگرانم ..
شوخی که نیست ..
نیستی ....
از طرف دوست شفیقت و فابت
"د"
+فقط شگفت زده و تعجب نکن .. که حوصله ندارم
اون جمله ی بالام برای تونبود ..
بگوهستی...
دیگه از مهربونیهات از این حس تو دلسردم.................................اگرچه پیشمی اما تورو یکباره گم کردم
اگر رفتی نیار یادت چه قولایی به من دادی.................................به فکر من نباش اصلا برو عشقم تو آزادی همیشه بدرقت بودن همین چشمای مرطوبم.............................برو هرجابدون من توخوش باشی منم خوبم فقط میری یه کاری کن که انگار از خدامونه................................یه کاری کن بگن مردم که تقصیر دوتامونه اگر گفتن فلانی کوش جواب مردمو داری؟................................بگو رفتم سفر اصلا بازم کن آبرو داری ولی ای کاش میفهمیدی چقد حال بدی دارم...........................دوباره من نمیدونم باهات چه نسبتی دارم نمیتونم بگم حبسی نمیزارم رها نباشی................................نه با من فکرت آرومه نمیتونی جدا باشی بهم خوبی نکن شاید بیفتی از سرم ساده.........................داره میگیرتت از من همونی که تورو داده چقدر باید بمونم تا بشه عشقت فراموشم............................لباسم بویه تو میده دیگه حیفه نمیپوشم واسم عادت شده حتما که عطرت رو تنم باشه.......................یا حتی بعد دعوا گناهت گردنم باشه دلم لک میزنه واست دلم لک میزنه واست.............................زمانیکه ازم دوری ولی در خاطرم هستی دیگه اینجاشو مجبوری اگر حرف حرف من باشه........................هنوزم مردو مغرورم ولی میرم تو خوش باشی منم اینجاشو مجبورم دلم از این دنیایی که یه روز میاد ولی جات نمیمونه خسته شدم....عشقم تو هنوز زیاد ازم دور نشدی برگرد پیشم
|
مرگ یا زندگی؟
به بزرگیت قسم از صبوري خسته ام...
از فريادهايي كه در گلويم خفه ماند و میماند...
از اشك هايي كه شبها تنها بالشم و تو شاهد آن هستید
و از حرف هايي كه زنده به گور گشت در گورستان دلم
آسان نیست در پس خنده های مصنوعی گریه های دلت را ،
در بی پناهیت در پشت هزاران دروغ پنهان کنی . . .
آرزوی پــرواز دارم مرا اجابت نما
ای تنهــا امیدم
نمی دانم چه می خواهم خدایا... به دنبال چه می گردم...
شب و روز چه می جوید... نگاه خسته من چرا افسرده است
این قلب پرسوزگریزانم از این مردم كه با من به ظاهر همدم و یكرنگ هستند...
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرایه بستند دل من ای دل دیوانه من كه می سوزی از این بیگانگی ها مكن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس كن این دیوانگی ها
خدایاااااااا
ازت شکایت نمیکنم، کفر هم نمیگم....
ولی کاش یکیو کنارم نگه میداشتی
فقط یک کدوم از اونایی ک گرفتی ازم
آره
اونا الان پیش توهستن....
کاش یکیشون
فقط یکیشون بود
که آرومم میکرد
خدایا
کو عدالتت....ظلمه یا امتحان؟؟؟
خدایاااااا
اونارو ک نمیاری....
منو ببر
عجیب تو این دنیای بزرگ
که میگن کوچیکه
تنها موندم
تنهای تنها
حتی 1نفرم نیست......
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…
کمی سکـــــــــــوت…
کمی دل بریدن میخواد…
کمی اشک…
کمی بهت…
کمی آغوش آسمانی
کمی دور شدن از این آدمها…!
کمی رسیدن به خدا…
شده ک دست برآرم که خدا برود مشهد و برگردد و آدم نشود
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده جرم پسرش برخورده
خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق
که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است
خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش ، پیشِ زنش ، بر سرِ او داده زده ...
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است
مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردنِ آن مشکوک است
خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عـــــید باشد ... نوه اش سمت اتاقش نرود !
خسته ام ! کاش کسی حال مرا می فهمید ...
غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است
شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای ... راهی مشهد شده است ...
" علی صفری "
باران.....
امشب ...
درهمين لحظه ..
همين شب ارديبهشتى..
خيلى ها كنار پنجره نشسته اند و به صداى باران گوش مى سپارند خيلى ها بوى باران را استشمام مى كنند
خيلى ها باران را دوست دارند
كاش امشب هيچ كس هيچ كس حسرت كنار پنجره ايستادن را نداشته باشد روى تخت هيچ بيمارستانى هيچ مريضى دلش نگيرد
اين همه كنار باران به رابطه هاى بى سرو ته فكر كرديم و به هيچ كجا نرسيديم
امشب چند دقيقه اش را براى همه ى مريض ها دعا كنيم
حالا،همين لحظه كه صداى پاى خدا گوش همه ى مارا نوازش مى كند ❤️
دیدنش...
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند
در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این
جنگ بین ما 2 تا را نابرابر می کند
حالت پیچیده مویش شبیه سرنوشت
عشق را بر روی پیشانی مقدر می کند
آنقدر دلبسته ام بر دکمه پیراهنش
فکر آغوشش لباسم را معطر می کند
رنگ مویش را تمام شهر می دانند، حیف
پیش چشم عاشق من روسری سر می کند!
باحیا بودم، ولی با دیدنش فهمیده ام
آب گاهی مومنین را هم شناگر می کند
دوستش دارم، ولی این راز باشد بین ما:
هر کسی را دوست دارم، زود شوهر می کند
(علی صفری)
قرص اعصاب فقط شامل حالم باشد...
عاشقانه های حلق آویز
...آرزو کن که آن اتفاق قشنگ بیفتد...
دیدنش حال مرا یک جور دیگر می کند
حال یک دیوانه را دیوانه بهتر می کند
در نگاهش یک سگ وحشی رها کرده و این
جنگ بین ما 2 تا را نابرابر می کند
حالت پیچیده مویش شبیه سرنوشت
عشق را بر روی پیشانی مقدر می کند
آنقدر دلبسته ام بر دکمه پیراهنش
فکر آغوشش لباسم را معطر می کند
رنگ مویش را تمام شهر می دانند، حیف
پیش چشم عاشق من روسری سر می کند!
باحیا بودم، ولی با دیدنش فهمیده ام
آب گاهی مومنین را هم شناگر می کند
دوستش دارم، ولی این راز باشد بین ما:
هر کسی را دوست دارم، زود شوهر می کند
جایی برای دلتنگی های خودم
يك روز بي مقدمه رفتي .
بي مقدمه ،
بي آنكه حتي قبلش هم حرف رفتن زده باشي ،
يا حتي مشكلي داشته باشيم ،
بايد دليل محكمي مي داشتي كه اينگونه ،
بدون اينكه حتي مديريت بحران اعلام كند و يا روزنامه ها از رفتنت چيزي بنويسند ،
رفتي .
بايد دليل محكمي داشته باشي كه اينگونه ،
دست هايم را يتيم كرده اي .
بي مقدمه رفتي و سجده ها و الغوث الغوث هاي من طولاني تر شد و انگار خدا بي اهميت تر .
تو رفتي ،
تو بي آنكه به فكر غربت آغوشم در هواي سرد باشي ،
تو بي آنكه بداني چقدر مرا به قاصدك ها بي اعتماد و بي آنكه حتي بداني تمام مرا بردي ، رفتي ،
بي مقدمه رفتي .
چراغ خانه كه نه ،
چراغ دلم بودي ،
كه خاموش شدي ..
بايد دليل قانع كننده اي براي اين بي مقدمه رفتنت بياوري ،
خودت هم ميداني ،
اين همه نيامدن ، عادي نيست ..
خل طوری:)
هی بهت بگم دوستت دارم ، توام با پوکر بودنت بگی خل و چل
لذتی ک توی خل و چل گفتن تو وجود داره ! تجربه ثابت کرده تو ذرت مکزیکی داااااغه داغ با کلی پنیر اضافه یا بستنی مگنوم های شکلاتی با مغز بادوم وجود نداره!
یاد این 15روز اخیر به شدت خوشحالم میکنه و روحیه ام رو زیاد میکنه!!!! مخصوصا وقتی تازه برنامه ی ادیت پیدا کردم و عکسای نازتو (البته برامن فقط نازه) ادیت و برات فرستادم! واااای خدا چه حالی داد خوشحالی اون لحظه ات!
قشنگ تر ازهمه وقتی بود ک دعوام شده بود و من طبق معمول تو دلم باهات حرف میزدم گفتم چه کاریه برم با خودش حرف بزنم جای خیالش! وبا ساختن استیکر قدم در راه جدیدی برای خوشحالی تو نهادی ام!
از صدای دو رگه و خنده هات و راهنمایی های درسی ک بهم کردی و دعا برای شفای من که بگذریم، ذوق کردن صدات وقتی استیکر هاتو دیدی و گفتن هر روزه جمله دوستت دارم بعد 4سال ازتو و شنیدن این جمله به مدت 10روز متوالی و پشت سرهم....واییییی قرص قلبم کو:)
اللللللبته خالی از لطفم نیست ک منم خدایی وقت گذاشتم کلی چیز میز خوشگل برات فرستادم! از کلیپ بگیر تا.....
ولی....
از هرچه بگذریم!
خل گفتن دوست خوش تر است♥♥
حالا گوشاتو بیار جلو
دووووووسسسسسسستتتتت دااااااااارمممممممم عزیز دلم ☆A☆ خودم
و اما......وای برما جوانان آینده ساز کنکوری! و مرگ بر آمریکا و لعتت به این برنامه های ادیت عکس:)
همیشگی من
مثلاً من جزو لوازم شخصي ات باشم...
شانه اي كه هر روز موهايت را نوازش ميكند...
آيينه ي اتاقت كه هر روز يك دل سير تماشايت ميكند...
تلفن همراهت كه انقدر به لبانت نزديك است...
عينكت كه هر روز به چشمانت از نزدكترين فاصله ي ممكن
زل ميزند...
من آنقدر منتظرت ميمانم تا روزي تماميِ اينها را تجربه كنم